صحنههایی زیبا اما خالی از حس
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۳۷۹۰۶
«یک قناری یک کلاغ» مخاطب دلداده می خواهد. مخاطب شاعر می خواهد. مخاطبی که در گیر و دار اختلاس و پولشویی و بحران آب و جنگ های جهانی پی در پی هنوز در سرش هوای پرواز هست و هوای عشق بازی!
به گزارش ایمنا، اصغر عبداللهی کهنه کار نوشتن است. ید طولایی در قصه گفتن و فیلم نامه نوشتن دارد و زبردستی اش در نوشتن بر کسی پوشیده نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«یک قناری یک کلاغ» ایده خوبی دارد. پیرنگ اصلی فیلم همان کهن الگوی از دست رفتن یک رابطه و تبدیل یک عشق به نفرتی عمیق است، اما اصغر عبدالهی سوژه درستی انتخاب کرده است و در فیلم نامه هم پرداخت بدی انجام نداده اما در مرحله ساخت و تصویربرداری...!
فیلم نامه این فیلم از فیلم ساخته شده اش قوی تر، جسورتر و تو دل بروتر است که البته از سازنده اش بعید هم نیست. اصغر عبدالهی بعد از سال ها قلم زدن جرئت کرده و پشت دوربین نشسته است اما فیلم ساختنش به خوبی فیلم نامه نوشتن نیست.
صحنه های فیلم با داشتن مولفه های بصری بسیار زیبا از حس خالی اند. از آکسسوآر گرفته تا مکان خانه و بازیگران فیلم به لحاظ بصری کاملا بیننده را اغنا می کنند اما پرداخت فیلم آنقدر نقص دارد که می توان به نقل از مسعود فراستی گفت «فیلم در نیامده است!».
فیلم مملو از صحنه های لوکسی است که بی هیچ درگیری از کنار مخاطب می گذرند و اگر واقعا مشتری پر و پا قرص این مدل فیلم ها که به زعم خیلی از سینماگران دیگر تاریخش سرآمده، نباشی بی شک از اواسط فیلم حوصله ات سر می رود و مشغول خوردن چیپس یا پفک و یا وب گردی در گوشی تلفن همراه هوشمندت می شوی.
فیلم نامه اصغر عبدالهی یک نمونه شخصیت محور وفادار به سینمای علی حاتمی است اما در اجرا خیلی خیلی از علی حاتمی عقب می ماند. حتی عده زیادی از فیلم سازانی که معتقدند دیگر دوره شعر و شاعری در سینما به سر آمده و دیگر حرف زدن از عشق و گل و بلبل در سینما جایی ندارد هنوز نمی توانند از دیدن ده باره «مادر» و یا «دلشدگان» بگذرند، اما «یک قناری یک کلاغ» به شدت در ایجاد هم حسی و درگیری فکری مخاطب با فیلم عاجز است و حضور هنگامه قاضیانی گزیده کار و محبوب و حبیب رضایی با آن چهره گرم و گیرا هم کمکی به فیلم نکرده است. اکثر صحنه های فیلم مصنوعی اند؛ مثلا سکانس های آشپزی زن و حضور او در آشپزخانه انقدر دور و بی حس است که وقتی مخاطب میز شام چیده شده را می بیند حتما در فکرش خواهد گفت عجب رستورانی بوده آن رستورانی که این غذاها را پخته و کاش آدرسش را بلد بودیم! انتخاب کارگردان در اتفاقات و صحنه های عاطفی رابطه زن و شوهر هم زیاد دلچسب و دقیق نیست. مثلا آن صحنه کشیدن نقاشی که بارها و بارها در فیلم های دیگر و البته با انتقال حسی بهتر دیده ایم.
در رابطه با بازی ها می شود گفت انقدر در اصل فیلم نامه و کارگردانی تردید و سردرگمی هست که قضاوت درباره بازی بازیگران سخت است، اما شاید بتوان گفت که از سابقه قاضیانی و جبیب رضایی برمی آید که تا جایی که کارگردان و قصه مجال بدهد از جان مایه می گذارند و اهل کم کاری نیستند.
موسیقی تیتراژ فیلم را شورا کریمی ساخته است که با صدای خوب هنگامه قاضیانی نقطه قوت فیلم است و باعث می شود سالن را با حس لطیفی از شدن، از بودن، از بخشیدن ترک کنی./
مینا میرباقری
منبع: ایمنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۳۷۹۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن میشود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
بخشی از کیفیت متوسط نون خ در فصل پنجم فدای شعارهای گنجانده شده در فیلمنامه شد و تا به صورت نمادین شاهد آثاری باشیم که سرگرمی را قربانی شعار میکند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- دنبالهسازی سریالهای موفق به تاسی از فصلبندی مجموعههای غربی، در چند سال اخیر، در سیما و شبکه نمایش خانگی باب شده است. برخلاف مجموعههای غربی که فصل سوم یک سریال با کیفیتتر از فصل اول آن است، مهمترین ویژگی ساخت سریالهای چند فصلی در ایران این است که با افزایش فصلها با یک ریزش مخاطب و افت کیفی و دراماتیک مواجه خواهیم بود.
دنباله سازی در حوزه سریال، در دورهای که تلویزیون مخاطب استانداردی داشت، تبدیل به رویه شد. با ریزش مخاطبان جعبه جادو در سالهای اخیر، ساخت سریالهای چند فصلی مجموعههایی نظیر زیرخاکی و نون خ به نتایج معکوسی منجر شد.
دست کم در دوسال گذشته هیچ کدام از مجموعههای سیما بازتابی اجتماعی و رسانهای میان مخاطبانش نداشته (نمود مرجع شبکههای اجتماعی است) و پخش متوالی دو سریال «زیرخاکی» و «نون خ» آخرین تیرهایی بود که در خشاب جعبه جادو قرار گرفت، اما شلیک این دو سریال به صورت متناوب نشان داد که هر دو سریال آثار مشقی و شکست خورده هستند. این شکستهای متوالی باید مورد توجه تصمیمسازان قرار گیرد و این مهم برایشان آشکار شود که حتی ساخت احتمالی پایتخت با انواع خبرسازی در جذب مخاطب تاثیری نخواهد داشت.
با تقارن نوروز و ماه مبارک رمضان، سیمای ملی تلاش کرد با ادامه مجموعههایی که دستاوردهای ظاهری آنان به قبل از دوران تحول بازمیگردد، فاصله خود را با مخاطبان کمتر کند.
بر اساس این سیاست فصل چهارم «زیرخاکی» روی آنتن رفت و نکته جالب اینجاست که همزمان با پخش این مجموعه برنامه گفتوگو محور «زندگی پس از زندگی» بر اساس نظرسنجیهای منتشر شده از مخاطبان بیشتری برخودار بود.
همین سنجش آمار رسمی که توسط سازمان صدا و سیما منتشر شده نشان میدهد، پروژه افزایش فصول سریالها در شرایط کنونی، یک پروژه شکست خورده است.این سریال برخلاف فصلهای قبلی با واکنش مثبت چندانی از سوی رسانه و واکنش درخوری در بین مردم و فضای مجازی مواجه نشد.
با این حال انتظار میرفت این شکست، با پخش سریال نونخ جبران شود که عملا «نون خ» کیفیت کمتری نسبت به فصل چهارم زیر خاکی داشت .
در فصل پنجم «نون خ» دیگر ظرافتهای گذشته در شخصیت پردازی مشهود نبود. نویسنده در نگارش فیلمنامه دچار یک سردرگمی محسوس بود و نتوانست همچون فصل اول و دوم روایتی پیوسته خلق کند.
فصل پنجم نون خ از فصل سوم آن ضعیفتر بود، چون سازندگان تصمیم داشتند، موقعیتی مشابه پایتخت 3 را در قالب سریال دیگری خلق کنند. به این ترتیب نون خ هویت مستقل خود را از دست داد و عملا از حیث دراماتیک به قهقرا رفت. عدم نبود یک قصه یکپارچه با برجسته شدن تیپ های تکراری سریال و کنایهها و شوخیهای بارها تکرار شده، به ساختار این مجموعه لطمات فراوانی زد.
تیپهایی نظیر ادریس (سیروس سپهری)، روناک (با بازی صهبا شرافتی)، عمو کاووس (با بازی ماشاالله وروایی)، سلمان (با ایفای نقش کاظم نوربخش) و روژان (با بازی هدیه بازوند) هم کارکرد کلیشهای در فصل پنجم سریال داشتند.
محمود گبرلو منتقد سینما و مجری سابق برنامه هفت درباره اشکالات اشاره شده در صفحه اینستاگرام خود نوشت : چون مخاطب با نونخ از سال های گذشته ارتباط برقرار کرده، قصه را بیشتر به خاطر شخصیتها دنبال می کند. گرههای متعدد برای کشش بیشتر فیلمنامه باید وجود داشته باشد تا تماشاگر برای دنبال کردن قصه انگیزه پیدا کند. ولی گرههای فصل ۵ سطحی و دم دستی هستند.
در فصل پنجم ازدواج سلمان و شیرین، میتوانست یک اتفاق ویژه جذاب در متن سریال باشد اما مشخص نیست چرا این رویداد به خرده روایت جذابی تبدیل نشد. تنها عنصر جذابیت سریال در فصلهای متوالی این مجموعه تعارض و تقابل میان این دو شخصیت بود و ازدواج آنان منجر به از میان رفتن یکی از مایههای اصلی دراماتیک سریال شد.
قصد سازندگان بر اساس شعارهای تحول گرایان این بود که یک ایران زیبا را به تصویر بکشند اما به محض اینکه جهت سریال مسیر کرمان را با گرافیک خاصی به تصویر کشید، مسافران همران نورالدین خانزاده سروکارشان به یک طبیب معتاد به تریاک افتاد.
هر چند نمایش این وضعیت و کاراکتر طبیب، توام با کمی پردهپوشی بود، اما این بخش از سریال با اشاره به کرمان و نشان دادن یک پزشک معتاد توهینی زیرپوستی محسوب میشود.
در بخشی دیگر روایت سریال وارد شهر چابهار شد و در متن سریال تصویری وارونه از اقوام ساکن در این استان را به نمایش گذاشت. این بخش از سریال با اعتراض شدید مردم سیستان و بلوچستان در فضای مجازی مواجه شد، تا افتتاحیه رسانه ملی در سال 1403 با حاشیههایی مواجه شود.
کیفیت فصل پنجم این سریال از تمامی فصلهای آن پایینتر بود و ساختار شعار زده سریال، پس از نجات کولبران نشان میداد که سازندگان سعی کردهاند برای خوشایند تحولخواهان در سیما سریالی را تولید کنند تا حجم بالایی از شعار در متن آن در قالب مونولوگ نمود داشته باشد. بخشی از کیفیت متوسط نون خ فدای همین شعارها شد و تا به صورت نمادین شاهد آثاری باشیم که سرگرمی، قربانی شعار میشود.